محمدمهدی خراسانی

توسعه‌دهنده Full-Stack

توسعه‌دهنده نرم‌افزار

توسعه‌دهنده بک‌اند

توسعه‌دهنده اپلیکیشن موبایل

طراح محصول

طراح تجربه کاربری (UX)

طراح رابط کاربری (UI)

طراح وب

طراح گرافیک

تحلیلگر داده

هوش مصنوعی

بینایی ماشین

یادگیری عمیق

یادگیری ماشین

پردازش زبان طبیعی (NLP)

مشاور توسعه سیستم‌های هوش مصنوعی

تحلیلگر تکنیکال بازارهای مالی

مدیر پروژه فناوری اطلاعات

توسعه‌دهنده بلاک‌چین

برنامه نویس میکروکنترلر

نوشته بلاگ

هوش مصنوعی، ملاهادی سبزواری و چالش‌های ادراک در مواجهه با نوآوری

اسفند ۲۱, ۱۴۰۳ فرهنگ, فلسفه
هوش مصنوعی، ملاهادی سبزواری و چالش‌های ادراک در مواجهه با نوآوری

داستان ملاهادی سبزواری و عکاس‌باشی در زمان ناصرالدین شاه، روایتی تاریخی است که فراتر از یک حکایت ساده، درس‌هایی عمیق درباره‌ی تعامل انسان با فناوری‌های نوظهور ارائه می‌دهد. ملاهادی، فیلسوفی برجسته با تکیه بر مبانی فلسفه‌ی مشاء، در ابتدا عکاسی را به دلیل ناسازگاری با اصول متافیزیکی خود رد کرد، اما پس از تجربه‌ی عملی و مشاهده‌ی نتیجه، دیدگاهش را تعدیل کرد. این ماجرا شباهت شگفت‌انگیزی به مواجهه‌ی امروزی انسان‌ها با هوش مصنوعی (AI) دارد؛ پدیده‌ای که بسیاری را به دلیل ناشناخته بودن یا تعارض با باورهای پیشین، دچار تردید یا مقاومت می‌کند. در این مقاله، با تکیه بر حکایت ملاهادی و تلفیق آن با فلسفه‌ی هوش مصنوعی، به بررسی این موضوع می‌پردازیم که چرا انسان‌ها در برابر نوآوری‌ها مقاومت می‌کنند و چگونه می‌توان این چالش را به فرصتی برای رشد تبدیل کرد.

حکایت ملاهادی: مقاومت فلسفی در برابر تجربه

ملاهادی سبزواری، با استناد به اصول فلسفی خود، معتقد بود که ثبت سایه (عکس) بدون حضور دائمی صاحب آن (جوهر) ممکن نیست. این دیدگاه ریشه در فلسفه‌ی ارسطویی و مشائی داشت که تمایز روشنی بین جوهر (Substance) و اعراض (Accidents) قائل است. از نظر او، سایه یک عرض است که نمی‌تواند مستقل از جوهر خود وجود داشته باشد. اما وقتی عکاس‌باشی با ابزار خود این «محال» را به واقعیت تبدیل کرد، ملاهادی ناچار شد تجربه‌ی عینی را بپذیرد، حتی اگر با چارچوب ذهنی‌اش سازگار نبود.

این مقاومت اولیه و پذیرش بعدی، نمونه‌ای کلاسیک از تقابل بین تئوری و عمل است؛ موضوعی که در مواجهه‌ی انسان‌ها با هوش مصنوعی نیز به وضوح دیده می‌شود.

هوش مصنوعی و چالش‌های ادراکی

هوش مصنوعی، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین نوآوری‌های قرن بیست‌ویکم، برای بسیاری از افراد پدیده‌ای مرموز و حتی تهدیدآمیز است. مانند ملاهادی که عکاسی را با عینک فلسفه‌ی خود غیرممکن می‌دید، امروز برخی افراد هوش مصنوعی را به دلیل توانایی‌هایش در خلق محتوا، تصمیم‌گیری یا شبیه‌سازی رفتار انسانی، خارج از دایره‌ی فهم یا کنترل انسانی می‌دانند. برای مثال:

فیلسوفان اخلاق: برخی استدلال می‌کنند که هوش مصنوعی نمی‌تواند دارای آگاهی یا مسئولیت اخلاقی باشد، زیرا فاقد «جوهر» انسانی است. این دیدگاه مشابه استدلال ملاهادی درباره‌ی سایه است.

کاربران عادی: بسیاری از مردم، از ترس جایگزینی شغل‌ها یا نقض حریم خصوصی، در برابر پذیرش AI مقاومت می‌کنند.

متخصصان: حتی در میان دانشمندان، بحث‌هایی درباره‌ی «جعبه سیاه» بودن الگوریتم‌های پیچیده‌ی هوش مصنوعی وجود دارد که فهم آن‌ها را دشوار می‌کند، درست مانند ناشناخته بودن فرآیند عکاسی برای ملاهادی.

اما همان‌طور که ملاهادی با دیدن عکس خود به پذیرش رسید، تجربه‌ی عملی هوش مصنوعی نیز می‌تواند این مقاومت‌ها را کاهش دهد. ابزارهایی مانند ChatGPT یا مدل‌های تولید تصویر، با ارائه‌ی نتایج ملموس، افراد را به تعامل و بازنگری در باورهایشان دعوت می‌کنند.

تلفیق فلسفه و عمل: درسی از ملاهادی برای عصر هوش مصنوعی

داستان ملاهادی دو درس کلیدی برای مواجهه با هوش مصنوعی ارائه می‌دهد:

باز بودن نسبت به تجربه: ملاهادی اگرچه ابتدا مقاومت کرد، اما حاضر شد مقابل دوربین بنشیند و نتیجه را ببیند. در دنیای امروز، این به معنای آزمایش و تعامل مستقیم با هوش مصنوعی است، به‌جای قضاوت صرفاً نظری. برای مثال، استفاده از یک مدل AI برای حل یک مسئله‌ی واقعی می‌تواند ترس‌ها را به درک تبدیل کند.

تعدیل چارچوب‌های ذهنی: پذیرش عکس از سوی ملاهادی نشان داد که حتی چارچوب‌های فلسفی سفت‌وسخت نیز می‌توانند با شواهد جدید انعطاف‌پذیر شوند. در مورد هوش مصنوعی، این به معنای بازنگری در مفاهیمی مانند «هوش»، «خلاقیت» یا «انسانیت» است که پیش‌تر تنها به انسان‌ها نسبت داده می‌شد.

کاربرد عملی: چگونه مقاومت را به پذیرش تبدیل کنیم؟

برای بهره‌برداری از هوش مصنوعی در زندگی روزمره و کاهش مقاومت‌ها، می‌توان از این حکایت الهام گرفت:

آموزش تعاملی: همان‌طور که عکاس‌باشی فرآیند را برای ملاهادی توضیح داد، آموزش ساده و عملی درباره‌ی AI می‌تواند ابهامات را برطرف کند. کارگاه‌های عملی یا دموهای زنده از ابزارهای هوش مصنوعی نمونه‌ای از این رویکرد است.

شفافیت: نشان دادن نحوه‌ی کارکرد هوش مصنوعی (تا حدی که ممکن است) به افراد اطمینان می‌دهد که این فناوری، مانند عکاسی، صرفاً ابزاری در دست انسان است، نه موجودی مستقل و تهدیدآمیز.

ترکیب سنت و نوآوری: ملاهادی پس از پذیرش عکس، آن را رد نکرد، بلکه در چارچوب زندگی خود پذیرفت. به همین ترتیب، می‌توان هوش مصنوعی را با ارزش‌های فرهنگی و سنتی تلفیق کرد تا پذیرش آن آسان‌تر شود.

تفاوت‌های حقیقی هوش مصنوعی (ربات) و هوش انسانی (انسان)

در پایان، برای درک بهتر جایگاه هوش مصنوعی و کاهش ترس‌های ناشی از ناشناخته بودن آن، لازم است تفاوت‌های اساسی میان هوش مصنوعی و هوش انسانی را روشن کنیم:

آگاهی و خودآگاهی: هوش انسانی با آگاهی ذهنی (Consciousness) و توانایی درک خود (Self-awareness) همراه است. انسان می‌تواند احساسات، نیت‌ها و تجربه‌های درونی خود را درک کند، در حالی که هوش مصنوعی، حتی در پیشرفته‌ترین حالت، فاقد این آگاهی است و صرفاً بر اساس الگوریتم‌ها و داده‌ها عمل می‌کند.

خلاقیت اصیل در برابر تقلید: انسان‌ها قادر به خلاقیت اصیل هستند که ریشه در تجربیات زیسته، احساسات و تخیل دارد. هوش مصنوعی، اگرچه می‌تواند آثار هنری یا متون خلاقانه تولید کند، این کار را از طریق تحلیل الگوهای موجود و بدون تجربه‌ی شخصی انجام می‌دهد.

انعطاف‌پذیری و قضاوت شهودی: هوش انسانی با شهود و توانایی تصمیم‌گیری در شرایط مبهم و بدون داده‌های کافی مشخص می‌شود. هوش مصنوعی، در مقابل، به داده‌ها وابسته است و در موقعیت‌های کاملاً جدید یا بدون پیشینه‌ی اطلاعاتی ممکن است ناکارآمد باشد.

اخلاق و مسئولیت‌پذیری: انسان‌ها دارای حس اخلاقی ذاتی و توانایی پذیرش مسئولیت اعمال خود هستند، در حالی که هوش مصنوعی فاقد درک اخلاقی است و مسئولیت عملکردش بر عهده‌ی طراحان و کاربران آن است.

محدودیت‌های مادی در برابر بی‌نهایت داده: هوش انسانی تحت تأثیر محدودیت‌های جسمی و ذهنی (مانند خستگی یا ظرفیت حافظه) است، اما هوش مصنوعی می‌تواند حجم عظیمی از داده‌ها را بدون خستگی پردازش کند، هرچند این توانایی به معنای برتری مطلق نیست، زیرا فاقد عمق تجربه‌ی انسانی است.

برچسب ها:
درج دیدگاه