محمدمهدی خراسانی

توسعه‌دهنده Full-Stack

توسعه‌دهنده نرم‌افزار

توسعه‌دهنده بک‌اند

توسعه‌دهنده اپلیکیشن موبایل

طراح محصول

طراح تجربه کاربری (UX)

طراح رابط کاربری (UI)

طراح وب

طراح گرافیک

تحلیلگر داده

هوش مصنوعی

بینایی ماشین

یادگیری عمیق

یادگیری ماشین

پردازش زبان طبیعی (NLP)

مشاور توسعه سیستم‌های هوش مصنوعی

تحلیلگر تکنیکال بازارهای مالی

مدیر پروژه فناوری اطلاعات

توسعه‌دهنده بلاک‌چین

برنامه نویس میکروکنترلر

نوشته بلاگ

خلاصه ی کتاب “اجتناب‌ناپذیر” : چگونه ۱۲ نیروی نامرئی، “آینده ی نزدیک” ما را دیکته می‌کنند؟

خلاصه ی کتاب “اجتناب‌ناپذیر” : چگونه ۱۲ نیروی نامرئی، “آینده ی نزدیک” ما را دیکته می‌کنند؟

همیشه باور داشته‌ام که طراحی محصول فقط خلق یک ابزار نیست، بلکه شکل دادن به آینده است. در مسیر ۱۵ ساله‌ای که در دنیای هوش مصنوعی و توسعه سیستم‌های تعاملی داشته‌ام، همواره به دنبال درک الگوهای پنهانی بودم که تکنولوژی را به پیش می‌رانند. کتاب “اجتناب‌ناپذیر” (The Inevitable) یا همون “آینده ی نزدیک” نوشته کوین کلی، یکی از آن کتاب‌هایی است که نه فقط آینده را پیش‌بینی می‌کند، بلکه لنزی دقیق برای تماشای “همین الان” به ما می‌دهد. در این یادداشت، خلاصه‌ای ساختاریافته و نکات کلیدی این کتاب را که برای مسیر حرفه‌ای خودم استخراج کرده‌ام، با شما به اشتراک می‌گذارم.

درباره نویسنده: کوین کلی

کوین کلی (Kevin Kelly)، متولد ۱۹۵۲، یکی از آن آدم‌های چندوجهی و پیشرو در دنیای دیجیتال است که رد پایش را در مهم‌ترین نقاط عطف تکنولوژی می‌بینیم. او هم‌بنیان‌گذار و سردبیر اجرایی مجله مشهور Wired بوده و نقش کلیدی در شکل‌گیری فرهنگ سایبری داشته است. کلی قبل از آن سردبیر Whole Earth Review بود و در راه‌اندازی جامعه مجازی پیشگام WELL مشارکت داشت. دیدگاه او ترکیبی از تفکر سیستمی (که از پدرش آموخت) و خوش‌بینی عمل‌گرایانه نسبت به تکنولوژی است. او کسی است که اینترنت را قبل از اینکه “اینترنت” شود، دید و درک کرد.

آیا تکنولوژی صرفاً ابزاری در دستان ماست، یا خودش یک ارگانیسم زنده است که مسیر تکاملش را دیکته می‌کند؟ پاسخ به این سوال را در آثار کوین کلی (Kevin Kelly) پیدا کردم؛ مردی که شاید بتوان او را “داروینِ دنیای دیجیتال” نامید. کوین کلی فقط یک نویسنده نیست؛ او کسی است که جوانی‌اش را به عنوان یک عکاس و کوچ‌نشین در آسیا (از جمله ایران و افغانستان در دهه ۷۰) گذراند تا سیستم‌های پیچیده انسانی را درک کند. او بعدها سردبیر نشریه جریان‌ساز Whole Earth Review شد و سپس مجله افسانه‌ای Wired را هم‌بنیان‌گذاری کرد. کلی مبدع مفهوم “تکنیوم” است؛ ایده‌ای که می‌گوید تکنولوژی مثل طبیعت، زنده است و “می‌خواهد” که رشد کند. وقتی به کارنامه او نگاه می‌کنم، همیشه ردپای آینده‌نگری‌های دقیقش را می‌بینم. کتاب “خارج از کنترل” (۱۹۹۴) او که منبع الهام اصلی فیلم ماتریکس بود، ظهور سیستم‌های غیرمتمرکز را پیش‌بینی کرد. کتاب “قوانین جدید برای اقتصاد جدید” (۱۹۹۸) او در اوج حباب دات‌کام، قوانین شبکه را تبیین کرد که هنوز معتبرند. کتاب “اجتناب‌ناپذیر” (The Inevitable) در سال ۲۰۱۶ نوشته شد؛ زمانی که هنوز خبری از ChatGPT یا تیک‌تاک نبود، اما کلی با دقتی ترسناک ظهور “هوش مصنوعی به عنوان سرویس”، “سیالیت محتوا” و “اقتصاد توجه” را پیش‌بینی کرد. او معتقد است فرم کلی تکنولوژی اجتناب‌ناپذیر است، اما جزئیات آن دست ماست.

اما چرا این کتاب تا این حد مرا مجذوب کرد؟ ریشه این شیفتگی به سابقه من در بازارهای مالی برمی‌گردد. من سال‌ها آموزشگاه تحلیل تکنیکال داشتم و هنوز هم هفته‌ای چند ساعت، نگاهم به نمودارها خیره می‌شود و مشغول تحلیل بازارم. در تحلیل تکنیکال یک اصل مقدس داریم: “Trend is your friend” (روند دوست شماست). ما معتقدیم که آینده، سایه‌ای از رفتار گذشته و حال است و وقتی یک روند (Trend) شکل می‌گیرد، حرکت قیمت در جهت آن روند ادامه می‌یابد تا زمانی که نشانه‌های بازگشت قطعی دیده شود. وقتی کوین کلی از واژه “اجتناب‌ناپذیر” استفاده می‌کند، دقیقاً انگشت روی همین مفهوم می‌گذارد. او ۱۲ نیروی تکنولوژیک را شناسایی کرده که مثل یک “روند صعودی ماژور” در نمودار تمدن بشری شکل گرفته‌اند. مقاومت در برابر این روندها (مثل هوشمندسازی یا اشتراک‌گذاری) مثل پوزیشن گرفتن خلاف جهت بازار است؛ محکوم به شکست. کلی به من یاد داد که به جای جنگیدن با این موج‌ها، باید آن‌ها را بشناسم، سوارشان شوم و از مومنتوم (Momentum) آن‌ها برای رشد محصولات و کسب‌وکارهایم استفاده کنم.

ساختار کتاب

کتاب حول محور ۱۲ نیروی تکنولوژیک شکل گرفته است که کلی معتقد است مسیر ۳۰ سال آینده ما را تعیین می‌کنند. این نیروها افعال استمراری هستند (چون فرآیندند، نه مقصد):

  • شدن (Becoming)

  • هوشمندسازی (Cognifying)

  • جریان (Flowing)

  • غربالگری (Screening)

  • دسترسی (Accessing)

  • به اشتراک‌گذاری (Sharing)

  • پالایش (Filtering)

  • بازآرایی (Remixing)

  • تعامل (Interacting)

  • ردیابی (Tracking)

  • پرسشگری (Questioning)

  • آغاز (Beginning)

هدف اصلی کتاب

هدف کلی پیشگویی فال‌بینانه نیست. او می‌خواهد به ما کمک کند تا ریشه‌های تغییرات دیجیتال را بشناسیم تا بتوانیم به جای مقاومت، با آن‌ها انطباق پیدا کنیم و از آن‌ها بهره ببریم. او آینده را نه به صورت “یوتوپیا” (آرمان‌شهر) و نه “دیستوپیا” (ویران‌شهر)، بلکه به صورت “پروتوپیا” (Protopia) ترسیم می‌کند: وضعیتی که در آن فردا کمی بهتر از امروز است، اما این بهبود با چالش‌های جدید همراه است. این نگاه برای من به عنوان یک توسعه‌دهنده محصول بسیار ملموس است؛ دقیقاً مثل نسخه بتا که همیشه در حال بهتر شدن است اما هیچ‌وقت کامل نیست.

ایده محوری: اجتناب‌ناپذیری مسیر، نه جزئیات

کلی روی مفهوم “اجتناب‌ناپذیری ضعیف” تأکید دارد. حرف او این است: فرم کلی تکنولوژی (مثل شبکه شدن جهان یا هوش مصنوعی) اجتناب‌ناپذیر است، اما جزئیات آن (اینکه اینترنت آزاد باشد یا کنترل شده، یا شکل فیزیکی موبایل‌ها) دست ماست. پس به جای تمرکز بر اینکه کدام شرکت برنده می‌شود، باید روی نیروهای بنیادی تمرکز کنیم.

نکات کاربردی و استخراج شده من از ۱۲ فصل کتاب

در ادامه، بیش از ۱۰۰ نکته‌ای را که حین مطالعه یادداشت کردم و به نظرم برای هر کسی که در حوزه تکنولوژی و کسب‌وکار فعالیت دارد حیاتی است، دسته‌بندی کرده‌ام:

فصل ۱: شدن (Becoming)

همه چیز در حال تغییر است و ما همیشه مبتدی هستیم.

هیچ چیزی در دنیای دیجیتال «تمام شده» نیست. همه چیز، از نرم‌افزارها تا خودِ اینترنت، در حالتی از “شدن” و تغییر دائمی است. ما همیشه “تازه‌کار” باقی می‌مانیم چون تکنولوژی سریع‌تر از آن است که بتوانیم بر آن مسلط شویم؛ پس باید عاشقِ نسخه بتا و آپدیت‌های همیشگی باشیم و بپذیریم که هیچ مقصدی وجود ندارد، بلکه فقط مسیر است.

  • تازه‌کاران ابدی: در دنیای تکنولوژی، همه ما تا ابد “Newbie” یا تازه‌کار خواهیم ماند، چون سرعت تغییرات اجازه تسلط کامل را نمی‌دهد.

  • فرآیند مهم‌تر از محصول: هیچ محصولی نهایی نیست؛ همه چیز در حالت “شدن” است و مدام به آپدیت نیاز دارد.

  • پروتوپیا (Protopia): پیشرفت، جهش ناگهانی نیست؛ بلکه انباشتِ تغییرات کوچک و مثبت روزانه است (فقط ۱٪ بهبود در سال تمدن را می‌سازد).

  • نارضایتی مولد: تکنولوژی‌های جدید مشکلات جدیدی می‌سازند؛ این نارضایتی سوخت اصلی برای نوآوری‌های بعدی است.

  • هزینه نگهداری: هر سیستم دیجیتالی برای بقا به تزریق مداوم انرژی و نظم (Maintenance) نیاز دارد، وگرنه محکوم به زوال است.

  • پایان‌ناپذیری: وب و تکنولوژی یک “ماشین همیشه روشن” است که هرگز متوقف نمی‌شود.

  • فرصت طلایی: ما هنوز در ابتدای راهیم؛ ۳۰ سال بعد مردم به امروز نگاه می‌کنند و می‌گویند “شما چه فرصت‌های بکری داشتید”.

  • مشارکت کاربر: رشد وب توسط غول‌ها نبود، بلکه توسط محتوای تولید شده توسط کاربر (UGC) رقم خورد.

  • پویایی نرم‌افزار: نرم‌افزارها زنده هستند؛ اگر آپدیت نشوند، می‌میرند.

  • نسخه بتا: زندگی در آینده یعنی زندگی در نسخه بتای همیشگی.

فصل ۲: هوشمندسازی (Cognifying)

تزریق هوش به همه چیز، مثل برق.

هوش مصنوعی قرار نیست فقط به شکل ربات‌های انسان‌نما باشد؛ بلکه مثل “الکتریسیته” نامرئی، ارزان و همگانی خواهد شد. ما با تزریق هوش به اشیاء بی‌جان، آن‌ها را بیدار می‌کنیم. آینده متعلق به کسانی است که به جای رقابت با هوش مصنوعی، یاد می‌گیرند چطور مثل یک تیم (انسان + ماشین) با آن همکاری کنند و کارهای غیرممکن را ممکن سازند.

  • هوش مصنوعی > الکتریسیته: AI مثل برق خواهد شد؛ ارزان، در دسترس و نامرئی که به تمام فرآیندها تزریق می‌شود.

  • CaaS (هوش به عنوان سرویس): در آینده ما هوش مصنوعی را نمی‌خریم، بلکه مشترکِ سرویس‌های ابری هوشمند می‌شویم.

  • تزریق هوش به اشیاء: هر شیء فیزیکی (حتی صندلی و لباس) با اضافه شدن یک لایه هوش، متحول می‌شود.

  • هوش‌های بیگانه: قرار نیست AI شبیه انسان فکر کند؛ قدرت آن در “متفاوت فکر کردن” است (Alien Intelligence).

  • جایگزینی مشاغل: حدود ۷۰٪ مشاغل فعلی تا پایان قرن توسط اتوماسیون جایگزین می‌شوند.

  • همکاری انسان و ماشین (Centaur): برنده آینده کسی است که با AI همکاری می‌کند (تیم انسان+AI)، نه کسی که با آن می‌جنگد.

  • بازتعریف انسانیت: وقتی ماشین‌ها کارهای منطقی را انجام دهند، ارزش ما در “خلاقیت”، “شهود” و “مراقبت” مشخص می‌شود.

  • مشاغل جدید: شغل‌های آینده شامل “مربیان ربات”، “تحلیلگران داده‌های شخصی” و طراحان تعامل با AI خواهد بود.

  • کارایی با هوش اندک: حتی اضافه کردن مقدار بسیار کمی هوشمندی به یک فرآیند سنتی، بهره‌وری را چند برابر می‌کند.

  • هوش مصنوعی توزیع شده: هوش آینده در یک ابرکامپیوتر مرکزی نیست، بلکه در شبکه پخش شده است.

فصل ۳: جریان (Flowing)

حرکت از کالاهای ثابت به جریان‌های سیال.

اینترنت بزرگترین ماشین کپی جهان است و اقتصاد ما از “کالاهای ثابت” به “جریان‌های سیال” تغییر کرده است. وقتی کپی کردن رایگان می‌شود، ارزش واقعی به چیزهایی تعلق می‌گیرد که قابل کپی نیستند؛ مثل اعتماد، شخصی‌سازی و دسترسی آنی. ما دیگر فایل‌ها را در قفسه‌ها ذخیره نمی‌کنیم، بلکه در جریان دائمی و زنده آن‌ها شناور می‌شویم.

  • اینترنت یعنی کپی: اینترنت بزرگترین ماشین کپی جهان است؛ هر چه وارد آن شود، کپی می‌شود.

  • اقتصاد جریان: ما از اقتصاد “کالاهای ثابت” به اقتصاد “جریان‌های داده” (Streams) کوچ کرده‌ایم.

  • رایگان شدن کپی: وقتی کپی کردن هزینه ندارد، قیمت کپی به سمت صفر میل می‌کند.

  • ارزش‌های زاینده (Generative Values): در دنیای کپی‌های رایگان، باید چیزهایی را بفروشیم که قابل کپی نیستند.

  • فوریت (Immediacy): دریافت نسخه بتا همین الان، ارزشمندتر از نسخه نهایی در ماه بعد است.

  • شخصی‌سازی (Personalization): داروی ژنریک ارزان است، اما داروی شخصی‌سازی شده برای DNA شما گران‌بهاست.

  • تفسیر (Interpretation): نرم‌افزار رایگان است، اما پشتیبانی و آموزش (تفسیر آن) هزینه دارد.

  • اصالت (Authenticity): تضمین اینکه این محتوا بدون باگ و اصلی است، ارزش خرید دارد.

  • دسترسی (Accessibility): مالکیت دردسر دارد؛ دسترسی راحت و لحظه‌ای ارزش پول دادن دارد.

  • تجسم (Embodiment): کنسرت زنده یا فرمت فیزیکی با کیفیت بالا، در دنیای دیجیتال ارزش پیدا می‌کند.

  • حمایت (Patronage): مردم دوست دارند به خالقان اثر پول بدهند، اگر پرداخت آسان باشد.

  • کشف‌پذیری (Discoverability): در میان انبوه محتوا، پیدا شدن توسط مخاطب یک ارزش حیاتی است.

فصل ۴: نمایشگری (Screening)

جهان به مثابه یک صفحه نمایش بی‌پایان، دیدن نیست ، خواندن هم نیست!

ما از مردمی که به “کتاب” و متن ثابت متکی بودند، به مردمی تبدیل شده‌ایم که با “صفحه نمایش” زندگی می‌کنند. در آینده، هر سطح صافی یک نمایشگر خواهد بود و کتاب‌ها به جای جزایر جداگانه، به اقیانوسی از لینک‌ها و دانش متصل تبدیل می‌شوند. خواندن دیگر خطی نیست، بلکه اسکن کردن، پریدن میان ایده‌ها و کشف ارتباطات جدید است.

  • مردم صفحه نمایش: ما از “مردم کتاب” (متمرکز بر متن ثابت) به “مردم صفحه نمایش” (متمرکز بر تصویر و جریان سیال) تبدیل شده‌ایم.

  • صفحه نمایش در همه‌جا: هر سطح صافی در آینده یک نمایشگر خواهد بود.

  • کتاب‌های شبکه‌ای: کتاب‌ها با هایپرلینک‌ها به هم متصل می‌شوند و یک ابر-کتاب می‌سازند.

  • خوانش غیرخطی: مطالعه ما از حالت خطی و عمیق به حالت اسکن کردن و پرش میان ایده‌ها تغییر کرده است.

  • مرگ حقایق ثابت: در دنیای اسکرین‌ها، حقایق سیال‌اند (مثل ویکی‌پدیا) در مقابل حقایق ثابت کتاب‌ها.

  • تعامل آنی: صفحات نمایش انتظار تعامل و پاسخگویی سریع را در ما ایجاد کرده‌اند.

  • جهان به مثابه داستان: ما جهان را نه با اتم‌ها، بلکه با داستان‌هایی که روی صفحات می‌بینیم درک می‌کنیم.

  • کتابخانه جهانی: رویای دسترسی به تمام دانش بشری در یک ابزار دستی محقق شده است.

  • قدرت کد متحرک: در اسکرین‌ها، الگوریتم‌ها رفتار ما را جهت می‌دهند، نه قوانین ثابت.

فصل ۵: دسترسی (Accessing)

مالکیت مرده است، زنده‌باد دسترسی.

دوران مالکیتِ سفت و سخت به پایان رسیده است؛ چرا وقتی می‌توانیم با فشار یک دکمه به همه چیز دسترسی داشته باشیم، بارِ سنگین نگهداری از آن‌ها را به دوش بکشیم؟ از اوبر تا نتفلیکس، همه چیز به سمت “دسترسی آنی” و سرویس‌محور شدن می‌رود. ما به سمت دنیایی بدون وزن و دارایی فیزیکی حرکت می‌کنیم که در آن چابکی، برنده بازی است.

  • دسترسی > مالکیت: مالکیت بار مسئولیت دارد (نگهداری، تعمیر)؛ دسترسی آزادی می‌آورد.

  • ماده‌زدایی (Dematerialization): محصولات فیزیکی کمتر می‌شوند و به سرویس‌های دیجیتال تبدیل می‌شوند.

  • اقتصاد پلتفرمی: شرکت‌های بزرگ (مثل اوبر) بدون داشتن دارایی فیزیکی، پلتفرم دسترسی می‌سازند.

  • دسترسی آنی: ما می‌خواهیم همین الان، هر جا هستیم به همه چیز دسترسی داشته باشیم.

  • زندگی به سبک اشتراک: مدل‌های Subscription (اشتراکی) جایگزین خرید قطعی می‌شوند.

  • عدم تمرکز (Decentralization): بلاکچین و تکنولوژی‌های مشابه، کنترل مرکزی را کاهش می‌دهند.

  • چابکی: نداشتن دارایی‌های سنگین، به کسب‌وکارها و افراد اجازه می‌دهد چابک‌تر باشند.

  • ابر (Cloud): همه چیز در فضای ابری است؛ دستگاه ما فقط یک پنجره به سمت ابر است.

  • پایان مالکیت نرم‌افزار: دیگر CD نرم‌افزار نمی‌خریم، حق استفاده ماهانه را می‌پردازیم.

فصل ۶: به اشتراک‌گذاری (Sharing)

قدرت خرد جمعی و همکاری.

قدرت واقعی در انحصار نیست، در اشتراک‌گذاری است. ما شاهد ظهور نوعی “سوسیالیسم دیجیتال” هستیم که در آن خرد جمعی و همکاری داوطلبانه (مثل ویکی‌پدیا) کارهایی را ممکن می‌کند که هیچ شرکت بزرگی به تنهایی از پس آن برنمی‌آید. هرچه بیشتر داده‌ها، افکار و منابعمان را به اشتراک بگذاریم، ثروت و ارزش بیشتری برای همه در شبکه خلق می‌شود.

  • سوسیالیسم دیجیتال: نوعی همکاری جمعی بدون مرکزیت شکل گرفته که شبیه سوسیالیسم است اما بر بستر تکنولوژی.

  • خرد جمعی: گروهی از افراد متصل، باهوش‌تر از تک‌تک آن‌ها عمل می‌کنند.

  • قدرتِ بی‌نظمی: ویکی‌پدیا نشان داد که با کمترین مدیریت مرکزی، می‌توان دانشنامه‌ای عظیم ساخت.

  • اشتراک‌گذاری پیش‌فرض: نسل جدید پیش‌فرضش بر “Share” کردن همه چیز است (مکان، غذا، افکار).

  • همکاری در مقیاس انبوه: پروژه‌هایی مثل لینوکس نشان دادند غریبه‌ها می‌توانند پیچیده‌ترین سیستم‌ها را بسازند.

  • ارزش داده‌های اشتراکی: گوگل و فیسبوک ثروتشان را از داده‌هایی که ما به اشتراک می‌گذاریم، می‌سازند.

  • شفافیت اجباری: تکنولوژی ما را به سمت اشتراک‌گذاری بیشتر و شفافیت سوق می‌دهد.

  • اشتراک‌گذاری لحظه‌ای: این حس که “اکنون” چه می‌کنم، ما را به یک خانواده بزرگ مجازی متصل می‌کند.

  • تولید همتا به همتا: تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان در یک سطح قرار می‌گیرند.

فصل ۷: پالایش (Filtering)

مدیریت توجه در عصر وفور اطلاعات. ( در این رابطه می توانید یادداشت !Attention is All We Need – توجه تنها چیزی که ما نیاز داریم! را بخوانید!)

در دنیایی که اطلاعات مثل سیل می‌بارد، کمیاب‌ترین دارایی انسان “توجه” است. ما برای اینکه زیر آوار داده‌ها دفن نشویم، به فیلترها و سیستم‌های هوشمندی نیاز داریم که علایق ما را بشناسند و پیش‌بینی کنند. هنر آینده، مدیریت توجه است؛ اینکه اجازه ندهیم الگوریتم‌ها ما را در حباب محدود کنند، بلکه کمک کنند تا آنچه واقعاً ارزشمند است را ببینیم.

  • فقر توجه: در دنیای فراوانی اطلاعات، “توجه” کمیاب‌ترین منبع است.

  • فیلترها اجتناب‌ناپذیرند: بدون فیلتر، زیر آوار اطلاعات دفن می‌شویم.

  • حباب فیلتر (Filter Bubble): خطر این است که الگوریتم‌ها فقط چیزهایی را نشان دهند که با باورهای ما همسوست.

  • پیش‌بینی خواسته‌ها: سیستم‌های توصیه‌گر قبل از اینکه بدانیم چه می‌خواهیم، آن را پیشنهاد می‌دهند.

  • ارزش تجربه انسانی: چون کالاها ارزان می‌شوند، “تجربه” منحصر به فرد انسانی گران می‌شود.

  • هویت‌سازی با فیلتر: آنچه انتخاب می‌کنیم که ببینیم، هویت ما را می‌سازد.

  • زباله‌گردی دیجیتال: مهارت پیدا کردن محتوای خوب در میان انبوه محتوای بد، حیاتی است.

  • تبلیغات غیرمتمرکز: در آینده کاربران برای توجهی که به تبلیغات می‌کنند، پول دریافت خواهند کرد.

  • شخصی‌سازی افراطی: فیلترها چنان دقیق می‌شوند که دنیا را برای هر کس متفاوت نشان می‌دهند.

فصل ۸: بازآرایی (Remixing)

نوآوری یعنی ترکیب مجدد داشته‌ها.

نوآوری دیگر به معنای خلق چیزی از صفر نیست، بلکه “ترکیب مجدد” و خلاقانه چیزهای موجود است. ابزارهای دیجیتال به همه (حتی آماتورها) اجازه می‌دهند که مثل یک حرفه‌ای ویرایش کنند، تغییر دهند و بسازند. ارزشمندترین محصولات آینده آن‌هایی هستند که قابلیت تغییر، ترکیب و بازآرایی بیشتری داشته باشند و قوانین مالکیت فکری باید با این واقعیت کنار بیایند.

  • رشد از ترکیب مجدد: رشد اقتصادی از منابع جدید نمی‌آید، بلکه از چیدمان جدید منابع موجود می‌آید.

  • مرگ مولف سنتی: همه چیز قابلیت تغییر، ادیت و ریمیکس دارد.

  • آماتورهای قدرتمند: ابزارها ساده شده‌اند؛ آماتورها می‌توانند محتوایی در سطح حرفه‌ای‌ها بسازند.

  • سواد بصری جدید: توانایی ویرایش ویدیو و تصویر به اندازه توانایی نوشتن متن مهم می‌شود.

  • مالکیت فکری سیال: قوانین کپی‌رایت سنتی با فرهنگ ریمیکس در تضادند و باید تغییر کنند.

  • سینمای پایگاه داده‌ای: ساخت فیلم با استفاده از آرشیوهای موجود و هوش مصنوعی.

  • قابلیت بازپخش و جستجو: ویدیوها مثل متن قابل جستجو (Findability) و تحلیل دقیق می‌شوند.

  • دگردیسی ارزش: ارزشمندترین آثار فرهنگی آن‌هایی خواهند بود که بیشترین قابلیت ریمیکس شدن را دارند.

  • دموکراتیزه شدن تولید: مانع ورود به تولید محتوا از بین رفته است.

 

فصل ۹: تعامل (Interacting)

غوطه‌وری در تکنولوژی.

کامپیوترها دیگر فقط ابزار نیستند؛ ما داخل آن‌ها زندگی خواهیم کرد. با واقعیت مجازی (VR) و افزوده (AR)، حس “حضور” در دنیای دیجیتال واقعی می‌شود. ما انتظار داریم همه چیز به نگاه، صدا و حرکت ما واکنش نشان دهد. در این دنیا، بدن ما تبدیل به اصلی‌ترین ابزار تعامل و هویت ما خواهد شد و مرز بین فیزیک و دیجیتال محو می‌شود.

  • حس حضور (Presence): هدف واقعیت مجازی (VR)، ایجاد باورِ حضور فیزیکی در دنیای دیجیتال است.

  • تعامل با همه چیز: اگر وسیله‌ای به تعامل ما پاسخ ندهد، فکر می‌کنیم خراب است.

  • بدن به عنوان پسورد: بیومتریک ما (چهره، اثر انگشت، رفتار) هویت دیجیتال ماست.

  • واقعیت افزوده (AR): لایه دیجیتال روی دنیای فیزیکی، اطلاعات را به بافت زندگی می‌آورد.

  • حواس فراانسانی: VR امکان تجربه دنیا با حواسی فراتر از انسان (مثل دید اشعه ایکس) را می‌دهد.

  • اینترنت اشیاء تعاملی: یخچال، ماشین و خانه با ما حرف می‌زنند.

  • هویت سیال: در VR می‌توانیم جنسیت، سن و ظاهر خود را عوض کنیم.

  • کاهش هزینه VR: موبایل‌ها باعث ارزان شدن تکنولوژی VR شدند.

  • تعامل دوطرفه: انتظار داریم ابزارها ما را بشناسند و به ما واکنش نشان دهند.

فصل ۱۰: ردیابی (Tracking)

ما داده‌هایمان هستیم.

ما وارد عصر “خودِ کمیّت‌یافته” شده‌ایم؛ جایی که تک‌تک ضربان‌های قلب و رفتارهایمان ثبت و تحلیل می‌شود تا زندگی سالم‌تر و بهتری داشته باشیم. حریم خصوصی از بین نمی‌رود، بلکه تغییر شکل می‌دهد؛ راه حل آینده پنهان‌کاری نیست، بلکه “نظارت متقابل” است که در آن، همانطور که سیستم‌ها ما را می‌بینند، ما هم باید بتوانیم ناظرانمان را ببینیم و بر داده‌هایمان کنترل داشته باشیم.

  • خودِ کمیّت‌یافته (Quantified Self): اندازه‌گیری دائمی بدن (ضربان، خواب، قدم) برای شناخت بهتر خود.

  • پزشکی شخصی: درمان بر اساس داده‌های دقیق بیولوژیک فرد، نه میانگین جامعه.

  • آزمایش N=1: داده‌های شخصی شما برای خودتان علمی و معتبر است، حتی اگر برای دیگران نباشد.

  • لایف‌لاگینگ (Lifelogging): ثبت تمام لحظات زندگی برای داشتن حافظه خارجی کامل.

  • ردیابی متقابل (Coveillance): راه حل حریم خصوصی، نظارت دوطرفه است (ما هم باید بتوانیم ناظران را ببینیم).

  • زلیونیک (Zillionics): حجم داده‌ها به قدری زیاد می‌شود که فقط AI می‌تواند آن‌ها را تحلیل کند.

  • پایان گم‌شدن: در آینده گم شدن (چه اشیاء، چه افراد) تقریبا غیرممکن می‌شود.

  • متا-دیتا: اطلاعاتِ مربوط به اطلاعات، ارزشی بیشتر از خود اطلاعات پیدا می‌کنند.

  • طبیعت پنهان: ردیابی، زوایای پنهان شخصیت و سلامت ما را آشکار می‌کند.

فصل ۱۱: پرسشگری (Questioning)

ارزش در سوال است، نه پاسخ. ( در این رابطه می توانید یادداشت دنیای امروز بیشتر به پرسش جدید نیاز دارد تا جواب جدید! را بخوانید!)

وقتی گوگل و هوش مصنوعی تمام جواب‌ها را در کسری از ثانیه می‌دهند، “پاسخ” ارزان می‌شود و “سوال” گران‌بها. موتور علم و تکنولوژی دیگر با یافتن حقیقت متوقف نمی‌شود، بلکه هر پاسخ، ده سوال جدید ایجاد می‌کند. مهارت اصلی انسان در آینده، داشتن جواب نیست، بلکه توانایی پرسیدن سوال‌های درست، عمیق و چالش‌برانگیز است.

  • ارزش سوال: پاسخ‌ها ارزان می‌شوند (چون گوگل و AI دارند)؛ ارزش در “سوال خوب” پرسیدن است.

  • موتور تولید سوال: تکنولوژی پاسخ می‌دهد، اما هر پاسخ ۱۰ سوال جدید ایجاد می‌کند.

  • گسترش نادانی: علم ما را آگاه نمی‌کند، بلکه مرزهای نادانی ما را مشخص می‌کند.

  • زیر سوال بردن مفروضات: هیچ حقیقتی مقدس نیست؛ همه چیز قابل بررسی مجدد است.

  • سازماندهی‌های ناممکن: کارهایی که قبلا غیرممکن بود (مثل ساخت دانشنامه توسط داوطلبان) حالا روتین شده است.

  • عدم قطعیت: باید یاد بگیریم با ابهام و تغییر مداوم حقایق زندگی کنیم.

  • تکنولوژی‌های دو لبه: هر تکنولوژی جدید هم راه‌حل است و هم مشکل‌ساز (دروغ، تقلب و ترور جدید).

فصل ۱۲: آغاز (Beginning)

این تازه شروع ماجراست. ( در این رابطه می توانید یادداشت خلاصه کتاب Rework بخش سوم: حرکت به سمت پیشرفت  را بخوانید!)

تمام چیزی که تا امروز دیده‌ایم، فقط گرم کردن بود. ما در حال اتصال انسان‌ها و ماشین‌ها به یک ابر-ارگانیسم جهانی به نام “هولوس” هستیم. این شروعِ یک تمدن سیاره‌ای است و ۳۰ سال بعد، مردم به امروز نگاه می‌کنند و می‌گویند: “آن‌ها در آغاز تاریخ ایستاده بودند و خودشان خبر نداشتند.” بازی اصلی تازه شروع شده است.

  • هولوس (Holos): ما در حال ساخت یک ابر-ارگانیسم جهانی از اتصال انسان‌ها و ماشین‌ها هستیم.

  • هوش سیاره‌ای: اینترنت و AI با هم یک مغز جهانی را تشکیل می‌دهند.

  • شهرها به مثابه نورون: انسان‌ها و شهرها اجزای زنده این سیستم بزرگ هستند.

  • تکینگی نرم (Soft Singularity): ادغام انسان و ماشین به آرامی رخ می‌دهد، نه با یک انفجار ناگهانی.

  • ما معماران اولیه‌ایم: ۲۰ سال دیگر مردم می‌گویند “در سال ۲۰۲۵ اینترنت هنوز وجود نداشت!”.

  • نابرابری دسترسی: دسترسی به هولوس همگانی می‌شود اما کیفیت آن نابرابر خواهد بود.

  • برنامه‌نویسی ناآگاهانه: هر کلیک ما، دارد مغز جهانی (هولوس) را آموزش می‌دهد.

  • شروع بازی: تمام اتفاقات تا امروز، فقط گرم کردن بود؛ بازی اصلی تازه شروع شده است.

 

خواندن “اجتناب‌ناپذیر” یا همون “آینده ی نزدیک” برای من مثل نگاه کردن به نقشه‌ی راهی بود که سال‌ها به صورت حسی آن را در پروژه‌هایم دنبال می‌کردم. وقتی با این کتاب رو برو شدم خیلی افسوس خوردم که چرا من این کتاب را زود تر نخوانده بودم در حالی که سال هاست منتشر شده ، افسوس خوردم که من چرا کوین کلی را نمی شناختم و او را دنبال نمی کردم ، کلی به من یادآوری می‌کند که تکنولوژی دشمن ما نیست، بلکه موجی است که اگر شنا کردن روی آن را یاد نگیریم، غرق می‌شویم، اما اگر سوارش شویم، ما را به افق‌های جدید می‌برد.

به عنوان کسی که درگیر ساخت پلتفرم‌های هوشمند است، این کتاب تأییدی بود بر اینکه مسیر حرکت به سمت سرویس‌محور شدن (CaaS)، استفاده از هوش جمعی و پذیرش تغییر دائمی، تنها راه بقا و رشد در آینده است. آینده چیزی نیست که اتفاق می‌افتد؛ آینده چیزی است که ما در بستر این نیروهای اجتناب‌ناپذیر، آن را می‌سازیم.

برچسب ها:
درج دیدگاه